رزمندگان در جبهه از اصطلاحاتی استفاده میکردن زیبا که ریشه در اعتقادات انها داشت .رزمندگان در طول ۸سال دگه برای خودشان دنیایی دیگر ساخته بودن با اوصاف بهشت /انها دنیایشان را از بیرون جدا کرده بودن مثلی که متعلق به کره دیگر بودن فضایی بودن /کسی که برای اولین بار وارد جبهه میشد اصلا تصور نمیکرد چنین دنیایی باشد همه یک رنگ و هیچکدام بر دیگری مقدم نیست اسمش فرمانده هست در صف می ایستد تا نوبتش شود وضو بگیرد از سرویسها استفاده کند .روحانی است الان داشت روی منبر موظه میکرد .یک ساعت بعد داره ظرفهای هم چادریهایش را میشورد /ای بابا ایشان ریس مدرسه ما هستند اینجا همراه شاگردانش داره سینه خز میرود .نه زین به پشت نه پشت به زین است /پس چرا اینجوری هست /ای وای مهندس فلان است داره یک بچه ۱۶ساله از جلو نظام و بشین پاشو میدش خدای من اینجا کجاست نکنه خوابم بهشت نیست /
یک لحظه قبل از اینکه بری چک کن
خالی نباشه پاکت سیگارم
جوری برو که حس نکنم رفتی
وقتی برو که حال خوشی دارم
بردار و با خودت ببر از اینجا
هرچی که از تو خاطره می سازه
عطرت نمونه رو تن این خونه
وقتی برو که پنجره ها بازه
بی من نپوش ژاکت آبیتو
با اون لباس ساده و مغروری
زیبا نباش اینهمه بی انصاف
کمتر بخند وقتی ازم دوری
اصلا” غمت نباشه خیالت تخت
من بعد تو بهونه نمیگیرم
خو میکنم به خلوت و تنهایی
راحت بخواب بی تو نمیمیرم
♫♫♫
یک لحظه قبل از اینکه بری چک کن
خالی نباشه پاکت سیگارم
جوری برو که حس نکنم رفتی
حالا برو که حال خوشی دارم