اصطلاحات و کلمات مرسوم در جبهه
جذاب وعالی
به وبلاگ من خوش آمدید

آیا ازمذاکرات هسته ای راضی هستیدیانه؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرچی بخواهی و آدرس taha1367.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)


.

آمار مطالب

کل مطالب : 84
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 106
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 191
بازدید سال : 217
بازدید کلی : 15739
اصطلاحات و کلمات مرسوم در جبهه

 نه اینجا قطعه ای از زمین است که به بهشت تبدیل شده اینجا مشهد شهیدان دانشگاه انسان سازی هست /اینجا خلوص هست اینجا ریا نیست اینجا غرور وکبر کارایی ندارد وجود ندارد .اینجا اداب دارد . اینجا به فرمانده میگن حاجی  و روحانی میگن سید .اینجا همه برادرن وتا نگن برادر فلانی جوابی داده نمیشه اینجا گردان است فرمانده اش را بزور درجه حاجی دادن و روحانیش را میگن سید وبقیه هم برادر کل چارت درجه اش با سه حرف نوشته شده حاجی -سید-برادر-حال مهندس بودی لقبت پشت درب مانده دکتر بودی یا رییس اداره به همین منوال همه باهم برادر وبرابر هستند .پیرمرد باشی یا جوان ۱۲ساله اصلا فرقی ندارد .همه دنبال بردن اجر بیشترن /خدا به کسانی که دوستشان داشته پارتی بازی کرده ودر مکانی گردهم اوردشون تا ثواب بیشتری نصیبشان شود وهرکدام که لایقتر بودن پیش خود ببرد .درمکانی گرد اورده که دوراز مادیات و دنیا باشه 

بچه رزمنده ای که به شهر میرفت بهش میگفتن کجا بودی بخاطر اینکه ریا نشود بخاطر اینکه اجر خود را ضایع نکند و مورد تمجید قرار نگیرد میگفت مشهد بودم نمیگفت جبهه بودم 

مشهد= بخاطر اینکه ندانند جبهه بوده نام دیگر جبهه بود که محل شهادت شهیدان بود

فانوس بدست= شب زنده داران نماز شب خونها کسانی که شبها پوتین  بچه ها را واکس میزدن بنکه ها را اب میکردن کنار سرویسهای بهداشتی میگذاشتند .میگفتند فلانی فانوس بدست است/ بچه ها به شوخی بهشون میگفتن نماز شب بلند میشی پا مارا لگد نکن اونم میگفت نه نماز شب کجا بوده تشنه شدم بلند شدم اب بخورم /ماهم میگفتیم عجب نماز شب اب بدن را کم میکنه نمیدونستیم زوروی دسته هم میگفتن

فاز بالا  یا نورانی =به افراد مومنی میگفتن که احتمال شهادتشون بود که اصولا همیشه دعا زمزمه میکردن خوش اخلاق و مهربون بودن همیشه لبخند میزدن اصلا ناراحت نمیشدن /یا به شوخی به کسی میگفتن پیشانیت نورانی شده سو بالا میزنی یعنی شهید میشی

حاجی =فرمانده و معاونانش را با این نام میخواندن 

سید=به روحانی وافراد مخلص میگفتند

کشته ومرده حوری =به افراد نترس وشجاع میگفتن که در جبهه وعملیات در هر کاری پیش قدم بود .عملیات که میشد میگفتی عروسیش هست داخل عملیات میشد یک تنه میجنگید معلوم بود عشق شهادت است البته بهشون یکبار مصرف و کانال پر کن هم میگفتند .اصلا شجاعتشون حدومرز نداشت گلوله میامد هواپیما بمب میریخت انها جلو میرفتن 

دکمه تقوا =اصولا بعضی از بچه ها دکمه پیراهن زیر گلو را میبستند .بهشون میگفتی بابا اینجا که نامحرمی نیست خفه میشی با شوخی میگفت دکمه تقوا را بستم /یا بهش میگفتن تقوا راباز کن خفه شدی (از شوخیهای بچه ها بهم بود)

ترم اخر دانشگاه =قبل از عملیات به بچه های که زیاد جبهه بودن میگفتند فکر کنم قبول بشی ترم اخر دانشگاهت هست یعنی شهید میشی زیاد درجبهه ماندی وان کثیرالجبهه ای که شهید میشد میگفتند ترم اخرش بود رفت /اگر سالم میامد میگفتند از دوباره مشروط شدی /اگر مجروح میشد میگفتند چند واحد را گذروندی ان شالله ترم بعد

ترکش بامعرفت =ترکشی که از بالای سرت وزوز کنان رد میشد واسیبی به کسی نمیرساند

تک تیر انداز=به حاظر جوابها میگفتند به افرادی که در حرف زدن همه را مات میکردن وبرا هر سوالی جوابی داشت

توضیحات اضافی =زمانی کسی واقعه وجریانی را تعریف میکرد وبقول معروف اب قاطیش میکرد جذاب تر بشه انهایی که ماجرا را میدانستند میگفتند .توضیح اضافی دگه نداری

ترکش حسین جانی=به ترکشهای که دست کمی از گلوله توپ نداشتن هرجا میخوردن شهید میشدی

ترکش اواخواهری =به ترکشهای ریزی که به ادم میخوردن ولی طوریت نمیشد اگر چسبی باندی میزدی یا میبستی بهت میگفتن بخاطر یک ترکش اواخواهری اینطور باند پیچی کردی

پل صراط =به پلهای شناوری میگفتند که روی رودخانه ها یا باتلاقها میگذاشتن به پل صراط تعبیر شده بودن رد میشدی تکان میخوردن ومواظب نبودی میفتادی

پشت به دشمن رو به میهن =به افراد دشمن در حال فرار 

پوکه پران=به افرادی که در بحث اسمان وریسمان بهم میبافت که حرفش را به کرسی بنشاند

پدربزرگ فشنگها =به گلوله توپ میگفتند در خطوط پدافندی که عراقیها گلوله توپ شلیک میکردن مثل یک گلوله اتش میامد بچه ها میگفتند فشنگها دیدن کاری ازشون برنمیاد پدبزرگشون فرستادن

الاغ هوایی=به هواپیماهای ارتش ۱۳۰میگفتند که مخصوص حمل بار بودن وبیشتر اوقات ازشون بعنوان امبولانس استفاده میکردن مجروحها را سریعتر ببرن به شهرهای دگه /رزمندی که سخت مجروح میشد میگفتند جوش نزن الان میگم الاغ هوایی بیا ببرت

مواظب باش  ترکش کمپوت نخوری /روی چادر تدارکات مینوشتن که بدون اجازه داخلش نرن /مزرعه سیب زمینی یعنی میدان مین /یا کاخ صدام که معنیش سرویس بهداشتی بود یا کجا میری میگفتن هزار دام یعنی صدام که ۱۰۰دام نه بلکه ۱۰۰۰دام است به سرویسها کلا صدام میگفتند

روی پیراهنشون مینوشتن ورود گلوله وترکش ممنوع /یا به شوخی دعا میکردن الهی ترکشی قلیل مرخصی طویل

اب پاش=به کسی میگفتن هنوز مصیبت نخوانده اشک میریخت

نهار چیه اب کارون =بیشتر اوقات اب کارون گل الود بود نهار که ابگوشت میدادن چون دیگ بزرگ بود وملاغه کوچک تدارکات چیها حوصله بهم زدن نداشتن همون اب بی نخود و بی گوشت میدادن به چادرها و اخر دیگ برای خودشان میماند گوشت ونخود که با خیال راحت میکوبیدن ومیخوردن

مشک اهنی یا حوض کوثر=به تانکرهای اب میگفتند .

اب دمبل =به اب میوهای پاکتی که شب عملیات میدادن یا پاکت دوپینگ

اب را شیمیایی کردن=به موقعی میگفتن که از کسی در حضور خودش ازش تعریف کردن وقتی که طرف ناراحت میشد میگفتن اب را شیمیایی کردی مگر نمیدونی نباید از فلانی جلوش تعریف کرد

اب زمزم =اشک چشم رزمندگان

ابشار نور =بسیجیان مخلص

ابشار نیاگارا=  استحمام در بیرون چادر توسط سطل اب

اب گرم کن =منظور قمقمه رزمنده که اب داخلش چنان داغ میشد که میتوانستی چای درست کنی 

اب سردکن=در تابستان اب تانکرها چنان داغ میشد که برای رفع حاجت مجبور میشدی داخل افتابه یخ بیندازی

بلند شو اب طلایی شده=یعنی نماز صبحت داره قضا میشه

ساچمه پلو=عدس پلو

لنگ دمپایی=همبرگر 

ایران گونی =لباس بسیجی/ایران لاستیک=پوتین

پتو فنگ=شوخی که با بچه ها میکردن پتو منداختن سرش و کتکش میزدن

الذین امنون وقت چایی گشنه مون:درخواست چای و غذا از شهردار و مسئول سنگر یا چادر با چاشنی مزاح و بدون تحکم.

الهی ضعف بدنی و دقت جلدی:خدایا دقت کن جلد ما پاره نشود،به کنایه تعبیری بود که در مواقع بمباران و جنگیدن به کار می رفت.
انجمن خروسان جنگی:نیروهای تبلیغات،بچه هایی که بخشی از وظیفه شان توجه داشتن به اوقات شرعی و اقامه نماز پنج گانه بود.
اوشین پلو:برنج سفید بدون مخلفات.

ایستگاه بدنسازی:ایستگاه صلواتی.
با آفتابه چای شیرین خوردن:موفق به گرفتن مرخصی از فرمانده نشدن و با حال زار به چادر برگشتن.
با بیل خمپاره ریختن:آتش شدید دشمن روی مواضع خودی،نه یکی یکی،بلکه مثل سوخت ریختن در کوره و آتشگاه با بیل.
با چوب کبریت خلال کردن:دست شستن از غیبت و بد گویی کردن از این و آن،وقتی کسی در جمع شروع به غیبت می کرد می گفتند:"این چوب را بگیر و لای دندانهایت را خلال کن"کنایه از این که دهان و دندان هایت آلوده به گوشت بدن برادر مرده ات شده است.
باغبان:مسئول واحد تخریب که یکی از وظایفش کاشتن مین بر سر راه نیروهای دشمن و جمع کردن مین های آنها بود.
بالش سر خود:پای مصنوعی که جانبازان در هر شرایطی آن را از جای خود در می آوردند و زیر سرشان می گذاشتند.

اصول سه گانه تدارکات:داشتیم،تمام شد،فعلا نداریم ،به شما تعلق نمی گیرد!قسمت سوم مخصوص وقتی بود که بچه ها موجودی را می دیدند و تدارکات چی دیگر اصل آن را نمی توانست حاشا کند.

اطلاعات تدارکات:بچه های شکمو،کسانی که به خاطر رودربایستی با شکمشان و مراجعه مکرر به تدارکات،به صورت علنی و پنهانی و تک و پاتک همیشه حساب موجودی آذوقه و تنقلات دستشان بود!

اطلاعات عملگی:واحد اطلاعات عملیات،واحدی که نسبت به سایر واحد های سازمان رزم گرفتاری و مسئولیت بیشتری داشت.

التماس پتو:تقاضای جای برای خوابیدن،به معنی جا باز کردن در کنار خود.

احمد بودن:آمادگی رزمی داشتن،اسم رمز و کد بی سیم بود،گفته میشد:احمد باشید،یعنی آماده باشید.

اذان گفتن:گلوله باران دشمن در سپیده دم،وسیله دعوت به حق و سبب خیر شدن.

ارحم،درهم:اذیتم نکن اذیتت نکنم،کمکم کن هر چند ناچیز.


از آنها که...:الغیبه اشد من الزنا،وقتی در خلال صحبت،کسی غیبت دیگری را می کرد می گفتند:"از آنها که..."،کنایه از ادامه ندادن گفت و گو و تذکر به حدیث فوق.

از جهنم تا بهشت:از جبهه جنوب تا جبهه غرب کشور،اشاره ای است به گرمای منطقه خوزستان و سردسیری و سر سبزی غرب.

استامبولی:ماشین حمل شهید در اصطلاح بی سیم و کد رمز.گفتخ می شد:"استامبولی می خواهیم تا آجر(شهید)ها را جا به جا کند".


اسلحه بی فشنگ:آفتابه دستشویی!ئسیله ای که گفته می شد رزمندگان در تاریکی شب بارها با آن از دشمن اسیر گرفتند

ابراهیم:رزمنده ای که از آتش دشمن جان سالم به در می برد و کوچکترین جراحتی بر نمی داشت.

اتحادیه دکمه داران:کسانی که دکمه بالای پیراهنشان همیشه بسته بود.
 

آسایشگاه سالمندان:تدارکات گردان و لشگر،اشاره ای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند.

آش خور های حضرت مهدی(عج):نیزو های رزمنده،بسیجیان.

آقای فروغی راد:خمپاره منور
آدم خفه کن:چلو مرغ،غذای شب عملیات،کنایه از شهادت است که طبعا بعد از شام آخر احیانا محقق می شود.

آدم کُش گردان:امدادگر!کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.

آدیداس بسیجی:کفش کتانی راحت نسبت به پوتین ساق دار با بند بلند بدون زیپ.

آر.پی.جی.به برجک زدن:مرخصی گرفتن از فرماندهی در شرایط آماده باش عمومی و حساس جنگ.

آر.پی.جی.زن.سفره:فردی که لقمه های بزرگ می گرفت و غذا را نجویده می بلعید.

آنتن فرماندهی:بی سیم فرماندهی

آهنگران گردان:نیروی خوش صدا.آجر پلاستیکی:کتلت از نوع جبهه ای آن،غذایی سخت و سفت و خفه کننده،همان خوراکی که وقتی کسی در خوردن آن به زحمت می افتاد به او می گفتند"سمبه بدهم؟با آفتابه آب بیاورم؟"

آچار فرانسه:مسئول تدارکات یگان،کسی که همه کار از او بر می آمد و به امور مختلف مسلط بود.

آچار همه کاره:چفیه،پارچه ای که از آن به جای سفره،لنگ حمام،تور ماهی گیری،حوله،باند زخم و امثال آن استفاده می کردند.

آخ جون مرخصی:جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر می شد.

کنایه است از اهل مبارزه و مقاومت نبودن!

آخرین صراط:نقطه اوج درگیری،خط پایان،محل شهادت،موضعی خطرناک و مرگ آفرین.

آخرین نامه:وصیت نامه

آخرین هشدار:تیر مستقیم تانک،نشانه ای از جدی بودن جنگ و نزدیک بودن دشمن.

آدامس شیک:کد رمز:التماس دعای مخصوص،سفارشی،شبانه،یواشکی و کامل(کوتاه شده کلمات

الهی ضَعفَ بَدَنی و دِقـّتَ جلدی : خدایا دقت کن جلد ِ ما پاره نشه .(رقتَ جلدی در دعای کمیل )

باطـری قلمـی : بسیجـــی ِ لاغــر .

بنـد ِ قـــاف : رزمنــده ی خوش تیپ و بانمــک .

الهــی قلبی محجــوب : کنایه از رزمنــده ای با محاسن ِ بلند و پیراهن ِ یقـه آخونــدی .

شخصیـّت ِ برجستـه :به رزمنـدگانی که شکمشان بزرگ بـود می گفتنــد .

نماز بشمـار سه :نمازی که خیلی سریع در شبهای عملیات خوانده میشد .

نمـاز یک دستی :نماز شب

مصیبـت =انان که با همه شوخی میکردن اذیت میکردن 

ابوالفضل=رزمندگان که یک دستشان تیر خورده بود

بنیـانش مغـشوش است :کسـی که سـر و وضعش نامـرتب بـود .

کبریتی برگشتن : به شهـادت رسیــدن و با تابـوت برگشتــن .

آئینـه ایست : وقتـی که حالات و سکنـاتِ و وَجَنــات شهـادت در چهـره ی کسـی هـویدا بـود.

بالا بالا هــا شـوت میـزنه : عرفـان و معنـویتش بالاسـت .      

برنامه ی پایانی : پیـرمـرد رزمنده ای که به شهادت میرسید و میگفتن لذتش هم در دنیا برد هم در اخرت

جوجه رنگی=به مجروحان میگفتن

اُدکلن سنگــر : بوی جـوراب کثیـف و نشستــــه .

صفحـه کلاج : وقتـی غـذا کوکو سیب زمینــی بـود .

غسـل ِ شهـادت کامل نبــوده : کسی کـه در عملیـات شهیــد نمیشــد .           

غیبت چنـد بخشـــه ؟! : برای ممــانعت از کســی که میخـواست غیبت کنه .

فـلانی روحیـه داره : کسـی که همیشــه میـلِ خـوردن داشـت .

کارش مـُرغی ست : کسـی که دیـر یا زود شهیـد میشـه و باید چلـومرغش رو بخـوریم .

کیـک ِ دستـــه : پیـک ِ دستــه                                                  

صبحـش به خیـر شـد : کسـی کـه با هزار زحمـت از مراســم صبحگــاه دَر میـرفت .

مادر بزرگ دستــه : برادرایی کـه نوبت ِ پذیرایی از دستــه یا چادر با آنهــا بود .

مـلائک غلغلکش میـدن : برادری کـه سـر ِ نماز متبسـم بود .  

یه تـرکش یه حـوری : به ازای هر یه تـرکشی کـه میخـوری یه حوری تو بهشـت داری .

آش خرگوشی

آش و خوراک. غذایی که در آن از هویج زیاد استفاده می شد، معمولاً هویج ها را درشت درشت و در کنار سیب زمینی و لوبیا در آن خرد کرده بودند و آدم را به یاد غذای خرگوش ها می انداخت

آهن ربای قلب ها

جبهه ی جنگ، منطقه ی عملیاتی. آن جا که همه ی اشخاص و اصناف را دور شمع وجود خود در آن برهه از زمان جمع کرده، صغیر و کبیر را شیفته و مجذوب خود ساخته بود

بسیجی بی ترمز

به بسیجیان اطلاق می شد که در حین عملیات، بی پروا و با شجاعت تمام به دشمن یورش برده و چه بسا بیشتر از آن که قرار بود دشمن را به عقب برانند، می راندند

خمپاره نامرد=خمپاره ۶۰ که صدا نداشت و لی بچه ها میفهمیدن موقع امدنش را

ارتش چرا نداره /سپاه کلاه نداره /بسیجی ترمز نداره

گفتن نگن =اصطلاحی بود که بچه ها برای طرفه از جواب دادن بکار میبردن

زورو جان ظرفها انجا هستن جورابها وپوتینم هم کنارشون =خطاب به نماز شب خونها که اخرشب ظرفها را میشستن و پوتین ها را واکس میزدن بهشون تشنگان شب /ثواب جمع کن هم میگفتن 

ممد صلواتی =به کسی که در دو صبحگاهی شعر میخواند وبچه ها را وادار به صلوات میکرد

شیر گردان =به کسی که جلو گردان حرکت میکرد و در عملیاتها در خاموش کردن سنگرها جلودار بود

اصطلاحات فراوان هستند .بچه ها از اصطلاحاتی استفاده میکردن زیبا واگر میخواستند شوخی کنن کسی ناراحت نشه یا اگر میخواستند کسی را متوجه اشتباهش کنن با روشهای که بهش برنخورد استفاده میکردن این بود جبهه مکان رویایی که هرکس داخلش میرفت جذبش میشد ./

وسلام

 


تعداد بازدید از این مطلب: 58
موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود